حرف
حرف

حرف

شونزدهم

انقد حرف از همه چیز برای زدن هست که این ننوشتنه و سکوته رو مخم رفته دیگه .. دست خودم نیست که این روزا دلم سکوت میخواد .. و این امتحانا رو حتی نمیخواد! امتحان اولی خوب گذشت و از همه طرف همکاری شد! ولی روزِ نحس و بدی بود که بیشترش بازم تقصیر خودم بود :) فردا امتحان دوممه و خب .. گذاشتمش شب بخونم چون فکر می کردم سادست و شب که شد دیدم اونقدرام ساده نیست! پس فعلا جزوه بسته شد تا صبح توی آژانس یه مروری بشه در حد قبولی .. امتحان اسمش برای آدم استرس میاره حتی برای منی که صد در صد شب امتحانیم! کاش زودتر امتحان آخرمم بدم و خلاص! دیگه بدون دغدغه روزای پر از بیکاریو بگذرونم و برای خودم تا چند وقت عشق کنم! 


+ بعضی حرفای لعنتی و اتفاقای لعنتی تر و آدمای لعنتی ترتر چرا یادم نمی رن :(

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.